شهر دوست
ماه خدا رسيد،خدارو شكر كه زنده ام و از ميهمانان خدا قرار گرفته ام.ولي افسوس كه دل مرده ام همچو سال هاي قبل و بي دل وارد شده ام.خواستم از اين ماه بنويسم و به تو ،به خودم توصيه اي كنم ولي ديدم من چه از اين ماه مي دانم كه بنويسم،چه انجام مي دهم در اين ماه كه تو را پند دهم به انجام آن...رفتم كه سطرهاي كه نوشته ام پاك كنم و بگزارم آنان از اين ماه بنويسند كه فهميدن و ذوب شدن در اين ماه همچو ...،ولي نااميد نشدم گفتم مي نويسم يا بهتر بگويم نقل مي كنم از گفته هاي آقايم در مورد ماه دوست،از گفته هاي كسي كه مي داند كه چه مبارك ماهي است رمضان،كسي كه عامل است به دانسته هاي خود،كسي كه بيش از انكه توصيه كند به انجام كاري خود عامل به انجام آن است وبا عمل خو ديگران را سوق مي دهد به انجام آن...پس بيائيد ميهمان سفره پند و حكمت مولا شويم به بهانه ماه دوست:
(در دعاهائى كه چه در صحيفهى مباركهى سجاديه، چه در بقيهى دعاهاى مأثورِ براى ماه رمضان وارد شده است، صفاتى براى اين ماه ذكر شده كه هر كدام از اين صفات و خصوصيات، قابل تأمل و تدبر است: «شهر التّوبة و الانابة»...اين ماه «شهر التّوبة و الانابه» است؛ ماه توبه است، ماه انابه است. توبه يعنى بازگشت از يك راه غلط، از يك كار غلط، از يك فكر غلط. انابه يعنى رجوع الى اللَّه، بازگشت به سمت خدا. اين توبه و انابه، به طور طبيعى يك معنائى را در خودش مندرج دارد. وقتى ميگوئيم از راه خطا برگرديم، معنايش اين است كه نقطهى خطا را، راه خطا را شناسائى كنيم؛ اين خيلى مهم است. ما همين طور كه داريم حركت ميكنيم، غالباً اينجور هستيم كه از كار خودمان، از خطاى خودمان، از تقصيرى كه ميكنيم، غفلت ميكنيم؛ توجه نميكنيم به اشكالى كه در كار خودمان وجود دارد. اين خود، هم خود شخصى است، هم خود جماعى؛ ملت خودمان، حزب خودمان، جريان خودمان، جناح خودمان. هرچه كه به خود انسان ارتباط پيدا ميكند، عيوب آن غالباً مورد غفلت قرار ميگيرد؛ لذا ديگران عيب ما را بايد به ما بگويند. اگر خودمان ميفهميديم و اصلاح ميكرديم، نوبت نميرسيد به ديگران؛ احتياج نبود كه ديگران به ما بگويند. اين توبه و انابه كه فرمودند، قدم اوّلش اين است كه به عيب كار توجه كنيم، بفهميم كجاى كار ما اشكال دارد؛ خطامان كجاست، گناهمان كجاست، تقصيرمان كجاست. از شخص خودمان هم شروع كنيم، تا بعد برسيم به دايرههاى جماعى وسيعتر. اول شخص خود را محاسبه كنيم، ببينيم كجا اشتباه كرديم؛ اين وظيفهى همه است. از ما آدمهاى معمولى كه تقصير و گناه و خطا در كارمان زياد است، بگيريد تا انسانهاى برجسته، تا بندگان صالح خدا، حتّى تا اولياءاللَّه؛ آنها هم همين جورند، آنها هم احتياج به استغفار دارند، آنها هم احتياج به توبه دارند. روايتى است از نبى مكرم اسلام (صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم)، كه اين حديث را هم شيعه نقل كردهاند، هم اهل سنت نقل كردهاند. از قول حضرت نقل شده است كه فرمود: «انّه ليغان على قلبى»؛ دل من را غبار ميگيرد، ابر ميگيرد. «يغان»، «غين» به معناى «غيم» است؛ يعنى ابر. مثل روى خورشيد را، روى ماه را كه ابر بپوشاند، يك حالت تيرگى نسبى، جلوگيرى از آن درخشش. فرمود: «ليغان على قلبى»؛ گاهى دل مرا آن حالت ابرآلودگى و مهآلودگى فرا ميگيرد. «و انّى لأستغفر اللَّه كلّ يوم سبعين مرّة»؛ در هر روزى من هفتاد مرتبه استغفار ميكنم. پيغمبر اين جمله را ميفرمايد؛ آن روح ملكوتى، آن ذات پاك. در يك روايت ديگر - كه اين از طرق ماست - دارد كه «كان رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله يتوب الى اللَّه فى كلّ يوم سبعين مرّة». اينجا ديگر تعبير توبه دارد. از قول امام صادق (عليه السّلام) نقل شده است كه پيغمبر روزى هفتاد مرتبه توبه ميكرد، «من غير ذنب»؛ بدون اينكه گناهى كرده باشد. خوب، پيغمبر كه معصوم است؛ از چى توبه ميكند؟ مرحوم فيض (رحمة اللَّه عليه) ميگويد: «انّ ذنوب الأنبياء و الأوصياء عليهم السّلام ليس كذنوبنا بل انّما هو ترك دوام الذّكر و الاشتغال بالمباحات». ممكن است در كوچه و بازار و زندگى معمولى براى نبى و ولى لحظهى غفلتى پيش بيايد؛ آن چيزى كه اكثريت زندگى ما را تشكيل ميدهد، براى او ممكن است يك لحظهاى پيش بيايد، مشغول و سرگرم به يك امر مباحى بشود؛ خود همين براى پيغمبر استغفار دارد. بنابراين، اين مخصوص ما نيست؛ اين براى همه است....اسم ديگر اين ماه«شهر الاسلام»، كه در دعاى صحيفهى مباركهى سجاديه است. مراد از اسلام هم همان چيزى است كه در آيهى شريفه آمده است: «و من يسلم وجهه الى اللَّه و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى».(1) اسلام الوجه للَّه، يعنى دل و جان را تسليم كردن؛ در مقابل ارادهى الهى و حكم الهى و شريعت الهى، رام قرار دادن. «شهر الطّهور». طهور يا به معناى پاك كننده است - يعنى ماهى كه در آن، عنصر پاك كنندهاى وجود دارد كه به انسان طهارت و پاكيزگى ميدهد - يا به صورت مصدر ذكر ميشود؛ يعنى شهر پاك شدن از آلودگىها و از آلايشها. «شهر التّمحيص». تمحيص يعنى خالص شدن. فلز قيمتىِ آميختهى با فلزهاى ناهمذات را وقتى كه در كوره ميگذارند - مثلاً طلا را - اين را تمحيص ميگويند. يعنى جدا كردن ذات پاكيزهى انسانى از ناخالصىها و ناپاكىها. اينها خصوصياتى است كه دربارهى اين ماه ذكر شده است .)"بيانات در ديدار كارگزاران 7رمضان 1431 "
(ضمناً ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نكنيد. دعاهاى وارد شده در ماه رمضان، يكى از آن نعم و فرصتهايى است كه بايد مغتنم بشمريد. اين دعاى ابىحمزه، اين دعاى افتتاح، اين دعاى جوشن وبقيه ادعيهاى كه در روزها و شبها و سحرها و بقيه ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمتهاى بزرگ الهى است. فرصت را مغتنم بشماريد.)
من به ذهنم رسيد كه اين توصيه راهم عرض كنم كه اين نوافل سىوچهار ركعتى كه براى نمازهاى روز و شب وارد شده است، بسيار با ارزش است. ماه رمضان فرصت خوبى است. ما غالباً اهل نوافل نيستيم. ولى ماه رمضان كه مىشود، چه مانعى دارد؟ كدام كار با دهان روزه، بهتر از نماز خواندن؟ چهار ركعت نماز ظهر است، قبل از اين چهار ركعت، هشت ركعت نافله دارد؛ چهار دو ركعتى. چهار ركعت نماز عصر است و قبل از اين چهار ركعت، هشت ركعت نافله نماز عصر است. اين نوافل را بخوانيد. همچنين نوافل مغرب را كه از اينها مهمتر است؛ و نيز نوافل شب كه يازده ركعت است. همچنين نافله صبح كه دو ركعت است. كسانى هستند كه در ايام معمولى سال، برايشان مشكل است پيش از اذان صبح براى نماز شب بيدار شوند. ولى در اين شبها، به طور قهرى و طبيعى بيدار مى شوند. اين يك توفيق الهى است. چرا از اين توفيق استفاده نكنيم؟ انشاءاللَّه فرصتهاى ماه رمضان را مغتنم بشماريد)«بيانات مقام معظم رهبري روز اول رمضان4/12/1371».
(انواع و اقسام ضيافتهاى الهى؛ رحمت الهى، عزت الهى، توفيق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان هست. اينها را سر سفرهى ماه رمضان گذاشتهاند. بعضىها مىآيند و به اين سفره نگاه نمىكنند و از وسط اين سفره و اشياء آن عبور مىكنند و مىروند و. هيچى هم گيرشان نمىآيد بعضىها يك چيز مختصرى برمىدارند؛ يك روزهاى مىگيريم ما، يك مختصركى، يك چيزى. اما بعضىها نه؛ حسابى مىنشينند سر اين سفره و از رحمت الهى كيسهى خودشان را پر مىكنند. عزت مىخواهند. دنيا مىخواهند. آخرت مىخواهند. رفع گرفتارى مىخواهند. گشايش در زندگى مىخواهند. استغناى طبع مىخواهند. صفات و خلق حسنه مىخواهند. هرچه مىخواهند، براى خودشان و براى ديگران برمىدارند)« ديدار با وزير، مديران و كاركنان وزارت اطلاعات13/07/1383»
با مثالي كه آقا زد خاطرم آمد كودكيم كه چقدر سر سفره افطار مادرم را اذيت مي كردم وبه زعم خودم داشتم سفره مي چيدم وبه مادرم كمك مي كردم ولي پا ميان سفره مي گذاشتم هم سفره را كثيف مي كردم و هم مادرم از دستم ناراحت مي شد،خدا نكند كه همچو كودكيم پا در ميان سفره نهاده باشم،خدا كند كه بفهمم بالای سفره نازعزاران نشسته اند ،خدا كند آداب نشستن سر سفره رمضان را بدانم و......
وسلام بر ماه دوست
سعيد م